نی کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد .


به اعتقاد مولانا و بسیاری از عارفان دیگر، عشق مهمترین شیوه دفع رذائل در وجود سالک است. 
مادر بتها و ریشه تمام رذائل در روح انسان، به اعتقاد مولانا، نفس یا خودی است. 
عشق آفت "خویشتن بینی" را درمان می کند. مولانا این سخن را بر مبنای تجربه شخصی خود برای ما باز می گوید: 

 


ما به دل بی واسطه خوش بنگریم
 کز  فراست  ما  به  عالی  منظریم
ولی ما طبیبان الهی با قلب خود به همه چیز می نگریم. یعنی هیچ چیز را در جهانِ جسمانی واسطه و وسیله خود قرار نمی دهیم. زیرا ما با داشتنِ علم فراست در جایگاهی بسیار بلند قرار داریم.


عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
جانها در اصل خود عیسی‌دمند
یک زمان زخمند و گاهی مرهمند
گر حجاب از جانها بر خاستی
گفت هر جانی مسیح‌ آساستی

مثنوی

یک جمله می تواند یک دنیا را به خرابی بکشاند و جمله ای دیگر می تواند روباه های مرده( انسان های ضعیف النفس) را تبدیل به شیر ( انسان های قوی النفس) کند.

جان انسان در اصل دم عیسوی دارد ولی گاهی با کلام خود زخم می زنند و گاهی مرهم می شوند.


‍ گفتگوی من با جلال الدین، روز به روز آتشین تر و عاشقانه تر شد و در گلشن خاطراتم، گلبوته های کلان روئید و سخنان آتشناک او در جان عطشناک من، عظیم کارگر افتاد.
یک روز، از دست او قوت اخلاق گرفتم و دیگر روز از چشم او شراب اشراق؛ و دمی نبود که با او همدم نباشم.


در طبقه دوّم منزلی که بنده زندگی می‌کنم، آپارتمانی هست که همسایه محترم دیگری در آن زندگی می کند؛ یک شب، بنده که به خانه آمدم تا ماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان‌های همسایه محترم، ماشین‌های خود را ردیف گذاشته اند جلوی خانه و از قرار معلوم، دسته جمعی با میزبان رفته اند شمیران.
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می
«چون او را وفات نزديك آمد، هفتصد دينار وام داشت. همه به مساكين و به مسافران داده بود. در نزع افتاد. غريمانش به­‌يكبار به بالين او آمدند. احمد در آن حال در مناجات آمد. گفت: الهی مرا می‌بری و گرو ايشان جان من است، و من به گروم به نزديك ايشان. چون وثيقت ايشان می‌ستانی كسی را برگمار تا به حق ايشان قيام نمايد، آنگاه جان من بستان. در اين سخن بود كه كسی در بكوفت و گفت: غريمان شيخ بيرون آيند.
شعری را سراغ ندارم که به گیرایی و گویایی این غزل شهریار از یک آزردگی فراگیر و اساسی سخن گفته باشد: . بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمن با خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند ما به داغ عشق‌بازی‎ها نشستیم و هنوز چشم پروین هم‌چنان چشمک‎پرانی می‎کند نای ما خامُش ولی این زُهره‎ی شیطان هنوز با همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان با همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی چون بهاران می‎رسد با من خزانی می‎کند
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم که زندگی به شکل گُریز ناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی می کنید ندارد. من به آن میگویم: "اصل بقای سختی" یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود ولی نابود نمی شود.
????قوانین حاکم بر زندگی گونه ایست که اگر آدمی فرصت های گرامی آن را از دست بدهد ؛ دچار رنج و نقمت فراوان می شود و چرخ های بی رحم حیات حلاوت و شادمانی را از او می ستاند ۰ ????در حقیقت قانون زندگی چنان رسم شده که اگر دوست داریم با آرامش و خرسندی عمیق جریان آن را طی کنیم ؛ باید برای بدست آوردن شادکامی هزینه بزرگ بدهیم که من از آن به بخشش قربانی یاد
✅ سری زیر تاج و سری زیر تَرگ ✍ خشایار کرمی بهمنیاری http://t.me/sootak1397 قوم گفتند از شما سعد خودیت نحس مایید و ضدیت و مرتدیت جان ما فارغ بد از اندیشه‌ها در غم افکندید ما را و عنا ذوق جمعیت که بود و اتفاق شد ز فال زشتتان صد افتراق طوطی نقل شکر بودیم ما مرغ مرگ‌اندیش گشتیم از شما این کلمات را مردمان قومی بر زبان رانده‌اند که غرق در کامجوئی از مائدات بودند اما پیامبرشان آنها را از عذاب پس از مرگ می‌ترساند بسا که حیاتشان معنایی بگیرد.‌
شمس و ابن عربی که هر دو عارف هستند، چه تفاوت‌ها و مشابهت‌هایی دارند؟ به نظر چنین می‌رسد که در این میان دو طریق وجود داد: یکی طریق معرفت است و دیگری طریق محبت. البته هیچ عارفی از این دو خالی نیست. هر کسی که به خدا معرفت پیدا کند، عاشق جمال خدا می‌شود. کسی هم نمی‌تواند مُحب خدا باشد و به خدا معرفت نداشته باشد. لذا بحث معرفت و محبت هم در نزد ابن عربی هست و هم در شمس. ولی در ابن عربی، طریق معرفت پُررنگ است و در شمس، طریق محبت.
از منظر سالکانِ خیر، خوبی و بدی دو روی یک سکه اند. وقتی گرگی بر گوسپندی دست می یابد برای خودش خوب است اما برای گوسپند، بد. قدم زدن برای تو خوب است اما برای موری که زیر پایت له می شود، بد. تیری که به سوی دشمن می افکنی برای تو خوب است اما برای دشمنت، بد. این داستان خوب و بد است؛ هرجا که هر کدام حاضlر شوند، آن دیگری نیز حاضر است. خوب بودن، بد بودن را در دل خود دارد، و بد بودن، خوب بودن را. "عُسر و یُسر با هم اند".
تا حالا شده توے ماشین باشی، یڪ دفعه چشمت به ویترین یڪ مغازه بخوره که خوشت بیاد؟ به زور جاے پارڪ پیدا می‌کنے میرے سمتش، اما انگار فقط از دور قشنگ به نظر می‌رسیده! بر می‌گردے سمت ماشین میبینے جریمه هم شدی. خیلے از آدما توے زندگے ما، مثل اون مغازه‌ میمونن
در فرهنگ فارسی اشعار و ابیاتی وجود دارند که به صورت ضرب المثل در آمده اند ولی مصرع اول آنها مشخص نیست و تنها مصرع دوم معروف شده. در ادامه تعدادی از مشهورترین این ابیات را برای شما قرار میدهیم. گر دایره ی کوزه زگوهر سازند از کوزه همان برون تراود که در اوست. (بابا افضل
آیین های سوگواری به عنوان بازتاب پنهانی ترین خواست ها و باورهای بشری و در شمار مهم ترین نمود های هویت اجتماعی اقوام هستند. برگزاری مراسم سوم،هفتم و چهلم برای درگذشته نیز از جمله این آیین هاست که یکی یادگار آیین زرتشت، دیگری بازمانده از باورهای مندایی و سومی خاطره ای از مراسم سوگواری سکاهاست
آزادی براى همه ملت ها سقف دارد. سقف آزادی رابطه‌ى مستقیم با قامت فکری مردمان دارد. با همت بلند مردمان، سقف بلند میشود. در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقف آزادى هم بهمان نسبت کوتاه میشود. وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند. آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند. بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا، آنقدر سرشان را خم ميکنند که کوتوله میشوند. آنوقت سقف ها هی پایین و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر
این جناب مردی قوی هیکل و سیه چرده و با وجود کبر سن راست قامت بود. صراحتی آمیخته به کمی خشونت در لهجه داشت. در رأی خود پا فشار و در قول خویش استوار بود و در برای خویش و بیگانه در اثبات گفتار خود پایداری می‌نمود.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب ورزشی دمو سایت کفسابی نفیس-09125096227 دانلود کتاب کانون قرآن عترت دانشگاه آزاد اسلامی تفرش علی‌الله سلیمی | نویسنده و روزنامه‌نگار